سلام بر شما بزرگواران

24 آبان ماه روز بزرگداشت علامه بزرگوار طباطبایی و روز کتاب و کتابخوانی هستش همینجا لازم میدونم عرض ارادت خودم رو به استاد بزرگ فلسفه و عرفان اسلامی و مفسر قرآن کریم علامه طباطبایی اعلام بدارم .

امروز صبح به این فکر می کردم که واقعا هدف از خلقت انسان چی بوده و ایا من

تونسته ام خودمو در راستای این هدف قرار بدم یا نه؟

وقتی کمی بیشتر فکر کردم بدنم لرزید هر لحظه که می گذره عمر داره به سرعت

می ره و مرگ داره نزدیکمون می شه ! اما ما اونقدر خودمونو به خواب غفلت زدیم

و درگیر این مشکلات مادی شدیم که انگار نه انگار که مرگی هست

شب اول قبری هست نکیر و منکری هستند برزخی هست نشر و بعثی هست

صراط و مرصادی هست جنت و ناری هست وعد و وعید به آن دو یی هست

انگار قراره تا ابد تو این دنیای پر از تزویر و نیرنگ و فریب بمانیم و فراموش کردیم که

مسافریم نه مقیم!

آری دچار خواب بدی شده ایم این خواب اونقدر چشمامون رو سنگین کرده که

میترسم هیچ وقت بیدار نشیم.

جناب سعدی میگه :

( در پیش حرم است و در پس حرامی ، اگر خفتی مردی و اگر رفتی بردی) .

یکی از فیلسوفان و معماران فلسفه اگزیستانتیالیست (Existentialist)

آقای کارل یاسپر هست یک فیلسوف و پزشک آلمانی که واقعا تفکرات عمیق و جالبی

داره و کتاباش خوندنین. ایشون تو یکی از کتاباش یک مطلب جالی گفته که مضمونش

این چنینه:

((من وقتی به این موضوع فکر می کنم که هر ثانیه و آنیه که می گذره اعمال ما به

عنوان مظروفی در این ظرف زمان قرار داده می شه که ابدا این زمان امکان بازگشت

ندارد و وقتی مرگ ما می رسد جمع جبری این اعمال امتیازی برای ما رقم خواهد زد

و ما قرار است تا ابدالابد و همیشه در ان درجه و مقام زندگی کنیم و این اعمال ابدیت

ما را رقم می زند و ما سخت در حال از دست دادن این ظرفیت بی نهایت ابدیت ساز

هستیم بدنم می لرزه))

البته آقای یاسپر نمی دونم سوره مبارک عصر قرآن ما رو خونده یا نه اما حضرت حق

تعالی همین موضوع رو 1400 سال پیش فرموده که :

(( والْعَصْرِ إِنَّ الإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلا الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ

وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ))

((قسم به زمان که انسان در حال خسران آشکاری است (چون قسم به زمان خورده

پس معلوم می شود منظور از این زیان و خسران همان خسران از دست دادن سرمایه

زمان است ) مگر کسانی که ایمان اورند و اعمال صالح انجام دهند و توصی به حق و

صبر کنند.))

البته بعدها شاید در مورد فلسفه اگزیستانتیالیست ها و نوع تفکراتشون براتون گفتم

که به نظر من این فلسفه یکی از عمیق ترین فلسفه هاست این ها همچون

فیلسوفان شیعه در فلسفه اسلامی معتقد به اصالت وجودند و وجود را مقدم بر

ماهیت می دانند (البته تفاوت های زیادی هم با فلسفه اسلامی و اعتقادات ما دارند)

اره ای کاش میفهمیدیم که چقدر خوابیم؟؟؟؟؟ ادمی که میفهمه خوابه بالاخره هر

جوری شده سعی میکنه که از خواب بیدار بشه .

اما کسی که نمیدونه خوابه ........

همه حرفم اینه که ای کاش بیدار میشدیم . خواب بالاخره تا کی؟؟؟؟ . میگید خواب

نیستیم؟ اگه اینجوری بگید واقعا توی اشتباه بزرگی هستید.

شیخ بهایی توی کتاب اربعینش یه داستان اورده که خیلی جالبه:

(( یه ادم بود که توی یه چاه ، با یه طناب اویزون شده بود. ته چاه یه

اژدها دهان باز کرده بود که اون ادمه رو ببلعه. دوتا موش سیاه و سپید هم از بالا

داشتن اون طناب رو میجویدن . یه طبق عسل هم درست روبروی اون ادمه بود. حالا

طناب خیلی کوتاه و دوتا موش سیاه و سفید که دارن اون طناب رو میخورن و

اژدهایی که دهان باز کرده رو داشته باشید ،

اما اون ادمه خیلی عجیب مشغول بود که به این عسله برسه . همش سعی میکرد

که دستش رو به عسل برسونه . کار بجایی کشید که موشها طناب رو خوردند و

دست ادمه به عسله هم نرسید و ادمه توی کام اژدها فرو رفت . ))

میدونید تاویل این داستان چیه؟؟؟؟؟؟ اون چاهه که ادمه توش بود ، دنیاست . اون

طنابه هم عمر ادمه . اون دوتا موش سیاه و سفید هم روز و شب هستند که

دارن عمر ادم رو میخورند. عسل هم که زرق و برق دنیا و لذتهای زود گذر

و واقعا مسخره دنیایی است . اون اژدها هم جهنمه که کامش رو باز کرده تا یه عده

مشغول این زرق و برق بشن و از نجات دادن خودشون غافل بمونن تا اسیر حلقوم

اژدها بشن. این داستان خیلی خیلی داستان عجیبیه . ولی یه حقیقتی هست که

همه ما بهش دچاریم. من میگم که موقعیت ما خیلی خیلی حساس تر از موقعیتی

هست که جناب شیخ بهایی توی این داستان ترسیم کرده . ای کاش یه کم فکر

میکردیم و حساس بودن شرایطمون رو درک میکردیم و چاره ای می اندیشیدیم.

به خدا دنیا دست یافتنی نیست و دنیا دارها زندگیشون با ما تفاوتی نداره .

استاد شیرازی من می فرمود که ((بعضی وقتا صبح زود که میشه میبینم یه مامور

شهرداری کارش رو انجام داده و توی یه کله پاچه فروشی درب و داغون نشسته و یه

کم ابگوشت و یه مقدار شکم بره خریده و با چه لذتی مشغول خوردنه. یا ادمایی رو

میبنم که شب از سر کار کشاورزی اومدن خونه و یه لقمه غذای ساده دارن و با چه

اشتیاقی میخورند . اونوقت میرن توی رختخوابشون با چه ارامش و لذتی

به خواب میرن. اینقدر خوابشون شیرینه که ادم دوست داره فقط بهشون

نگاه کنه. اما دنیا دارها رو ببینین . بهترین خوراکها رو که جلو شون بذارین ،

میل و اشتها به خوردنش ندارن. یا اینکه دائم توی کلینیکهای روانپزشکی

هستن که بتونن توی شبانه روز دوسه ساعت خواب راحت داشته باشن .))

واقعا کدومش بهتره؟؟؟؟؟ . دنیا خاصیتش اینه که فریب میده. ادم فکرمیکنه اگر به یه

موقعیت بهتر برسه ، زندگیش با حالا خیلی فرق میکنه .

ولی عملا اینجوری نیست. حتی برعکسه. وقتی ادم به چیز دنیایی میرسه

بلافاصله رنگ و بوش رو از دست میده و لذتش برای ادم حتی یه روز هم

دوام نداره .


دل در این پیر زن عشوه گر دهر مبند

کاین (کین) عروسی است که در عقد بسی داماد است

این حقیقت رو من از اساتیدم یاد گرفتم و شما به عنوان یادگاری از من داشته

باشیدکه:

(همیشه در مادیات ، آرزوی وصال یک چیزی ، از خود وصال آن چیز، شیرین تر و لذیذ تر

است)

وقتی به وصال یه چیز مادی فکر می کنیم می پنداریم اگه به اون برسیم چقدر خوشبخت میشیم و ... اما بعد از اینکه بدستش اوردیم کم کم از دلمون می افته.

وقتی به بعضی از ادما نگاه میکنم و میبینمشون که این دنیا رو اینقدر جدی گرفتند ،

از هرچی ادمه حالم به هم میخوره. وقتی میبینم که روابط ادما بر اساس پول تنظیم

میشه و محبت جایی نداره از هرچی ادمه حالم بهم میخوره . وقتی با یه نفر سلام و

علیک میکنم و میبینم که همش دنبال اینه که ببینه چی از قبال تو گیرش میاد ،

از ادم بودن خودم خجالت میکشم . احترامها همش مصنوعی شده . محبتها همش

سرکاری شده . کلمات قشنگ ازبین رفتن و جملات رکیک زبونها رو پر کرده. چشمها

همه ناپاک شدن. هیچ قشنگی توی چشمها دیده نمیشه. عفت و ازادگی

زنها داره جاش رو به برهنگی و حرکت به سمت حیوانیت مطلق میده .

اصلا توی برنامه های روز مره ادما جایی برای خدا باز نیست. یه عده خیلی

کمی هم هستن که یه نماز زورکی میخونن و برای همین نماز خوندنشون

هم هزار جور منت سر خدا میذارن. گوشها با صداهای خوب و لطیف مانوس نیست .

صوتهای زیبا و ارامش دهنده دارند جای خودشون رو به صدا های خیلی خشن و

اظطراب اور میدن و ............... . چی بگیم؟؟؟؟

ایا ماها بیداریم؟؟؟ وقتی یه عده از اساتید سلوکی خودم رو میبینم که همه

چیزشون براساس خدا تنظیم شده اونوقته که دیگه از ادم بودن خودم شرمنده

نیستم. وقتی باهاش برخورد میکنی جز محبت چیزی نمیبینی.

وقتی که با هم حرف میزنین ، جز حرفهای خوب ازش نمیشنوی . وقتی نگاهش

میکنی دوست داری به چشماش خیره بشی. اخه اشک شبانه یه

جلای مخصوصی به چشماش داده. دیدن یه چشم پاک خیلی لذت بخشه.

از پیامبر عزیزمون پرسیدن که چطور میشه که بعضی ها چهرشون نورانیه ؟

ایشون پاسخ دادند که (( هم اصحاب اللیل)) این ادما جزو کاروان شبند .

این ها اهل تهجد و شب زنده داری و نماز شبند. اینها وقتی همه خوابیدند تازه بیدار

می شوند و در خلوت شب ، با معشوق ازلی و ابدیشون معاشقه می کنند .

اینها کسانی اند که حضرت حق به اونها مباهات و افتخار می کنه و اونارو به فرشتگان

نشون می ده و میگه اینا بندگان محبوب منند.

خیلی طولانی شد. میخواستم اینو بگم که باید از خواب بیدارشد. باید از

خواب بیدار شد و باید از خواب بیدارشد . یه تکونی باید به خودمون بدیم .

اگر میتونستیم همین یه آیه رو بهش عمل کنیم ، به خدا قسم که به همه

جا میرسیدیم .

(قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهٍِ) (سبا 46)

معناش اینه که : ای پیامبرم به مردم بگو که من شما را به یک گوهر یکدانه سفارش

و موعظه میکنم که برای خدا به پا خیزید. برای خدا قیام کنید.

بله باید که برای خدا به پا خواست . باید از غفلت به پا خواست . اینه اون

گوهر یکدانه ای که خدا مارو بهش سفارش کرده. یه کم فکر کنیم حتما به

کلی نتیجه قشنگ میرسیم .

یا حق

+ نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۰۸/۲۰;ساعت 9:10;  توسط شاهین خبازی;  | 

سلام بر شما بزرگواران

امروز می خوام راجع به جایگاه علم از نظر فلسفه الهی صحبت بکنم اینکه ایا

اساسا ما علم دینی و غیر دینی داریم یا نه؟ 

خیلی ها علم رو به چند قسمت تقسیم می کنند و می گند علوم دینی و علوم

غیر دینی ، منظورشون از علوم دینی ، الهیات و ... هست و منظورشون از علوم

غیر دینی ، علوم تجربی و ریاضیات و فیزیک و نجوم و ... هستش.

اما ایا فلسفه الهی چنین تقسیم بندی رو می پذیره یا نه؟

ببینید دوستان ، عقل ما دو ساحت داره : عقل نظری و عقل عملی.

فرد دارای عقل نظری و عملی است، عقل نظری مسؤول اندیشه و عقل عملی

مسؤول عمل کردن است، مرز عقل نظری با عقل عملی جدا است، فرد باید عقل

عملی را با اعتقاد به جان خود گره بزند. پس ما دو نوع عقل داریم:

1- عقل نظری : که مسئول اندیشه ماست

2-عقل عملی : که مسئول  انگیزه و عمل و نیات و اراده و اخلاص ماست

عقل عملی در واقع تجلی عقل نظری در حوزه عمل است.

استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله ) می فرمودن که

انسان در حوزه اندیشه ، یا به عقل نظری مراجعه می کند یا به وهم و خیال.

اگر به عقل نظری مراجه کرد تعالی می یابد و اگر به وهم و خیال مراجعه کرد

اندیشه اش می شود حیوانی.

و در حوزه انگیزه و عمل ، انسان یا اختیار خود را به عقل عملی می سپارد که

انموقع متعالی می شود یا اختیارش را به هوا و هوس می سپارد ، خود را در اختیار

شهوت و غضب می گذارد  و انموقع شیطانی میشود.

حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه می فرماید که:

( وَ کَمْ مِنْ عَقْلٍ اَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی اَمِیرٍ )

(چه بسیار عقلی که اسیر فرمانروایی هوس است )

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند که :

((العَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمانُ‌ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجِنان. ))   (اصول کافی/ ج۱، ص۱۱)

((عقل ، آن چیزی است که خدا به وسیله آن عبادت می شود و بهشت به واسطه

آن کسب می شود.)

حضرت علامه جوادی آملی می فرمایند که :

(( گناه, زنجیری است که به گردن عقل عملی آویخته می‌شود و او را به بند می‌کشد،

فن اخلاق ، این نیست که ما را عالِم بکند ، آن کار حوزه و دانشگاه است اما کار

مسجدو حسینیه  این است که ما را عاقل کند یعنی ما عُبد به الرحمن واکتسب به

الجنان را زنده کند.))

حضرت امام  علی(ع) می فرمایند که :

العُقولُ أئِمَّهُ الأفکار ، و الأفکارُ أئِمَّهُ القُلوب ، و القُلوبُ أئِمَّهُ الحَواسّ ، و الحَواسُّ أئِمَّهُ

الأعضاء (مستدرک نهج‌البلاغه/ ص۱۷۶)

((عقل ها ، رهبران اندیشه ها هستند ، و اندیشه‌ها رهبران قلب ها ، و قلب ها

رهبران حس‌ها ،  و حس‌ها رهبران  اندام‌ها.))

خود عقل نظری ما هم چهار بُعد داره :

1- عقل تجربی که محصولش علوم تجربی و زیست شناسی و پزشکی و ... هست

2-عقل نیمه تجریدی که محصولش ریاضیات و ... هست 

3-عقل تجریدی که که محصولش فلسفه و حکمت و برهان است

4-عقل ناب که محصولش عرفان نظری است

اگر اختلافی بین عقل و عشق بعضا مطرح میشود مربوط به ساحات پایین عقل

است و گرنه در ساحت والای عقل ، یعنی عقل ناب ، که عقل تصعید یافته است

و عقلی است که تمام ناخالصی های عالم ماده از ان زدوده شده است و عقلی

است کاملا مجرد ، دیگر اختلافی بین عقل و عشق نیست انجا عقل و عشق متحد

می شوند ، و عقل در عشق فنا می یابد و عشق در عقل.

انجا جای علوم حصولی نیست ، انجا جای حضور است جای علوم حضوری است

انجا جای مشاهد و شهود عین الیقین است ، انجا خبری از علم الیقین نیست بلکه

بالاتر از ان ، انجا عین الیقین است.

انجا عقل عاشق میشود انجا عشق عاقل میشود . تجلی کامل این مقام را می توان

در وجود مبارک حضرت اباعبدلله الحسین (ع) به یقین مشاهده کرد.

در قرآن کریم حضرت حق می فرماید:

((... لو تعلمون علم الیقین لترون الحجیم ثم لترونها عین الیقین))  تکاثر 7-5

((اگر علم الیقین داشتید جهنم را می دیدید سپس جهنم را با عین الیقین شهود

می کردید))

آیه کریمه فوق مربوط به پس از مرگ نیست که انجا همه جهنم و بهشت را خواهند

دید و نیازی به شرط یقین نیست اما این ایات مربوط به این دنیاست که اگر علم الیقین

داشته باشید با عقل تجریدی می توانید معاد و قیامت را ببینید و اگر بالاتر از ان

به عین الیقین برسید می توانید عین بهشت و جهنم را اینجا با عقل ناب ببینید.

اختلاف عقل تجریدی فلسفه و عقل ناب عرفان را می توان در سروده مولوی یافت:

عقل گوید شش جهت ، حدّ است و بیرون راه نیست

عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها

و در بیت دیگر می گوید:

عقل ، بازاری بدید و تاجری آغاز کرد

عشق ، دیده زان سوی بازار ، بازارها

ببینید دوستان محصولات هر چهار ساحت عقل ، معقول محسوب میشوند و از نظر

فلسفه الهی و اسلامی ، هر معقولی ، دینی است . اما این ادعا را باید اثبات کرد.

آیت الله جوادی آملی می فرماید :

((گفتنی است که محصول معرفتی عقل در ساحتهای مختلف دانش تجربی و ریاضی

و کلامی و فلسفی و عرفانی در صورتی در حریم بحث حاضر می شود

(و معقول محسوب می شود )

که یا از سنخ قطع و یقین باشد و یا حداقل دارای طُمأنینه و اطمینان عقلایی

و علمی باشد . بنابراین آنچه مفید وهم ، گمان ، قیاس و ظن است از چارچوب

بحث کنونی بیرون است قرآن کریم می فرماید :

« ان الظن لایغنی من الحق شیئا »  (یونس 36)

(ظن و گمان به هیچ وجه آدمی را از حقیقت بی نیاز نمی گرداند )

بر این پایه منظور از  عقل همانا علم یا طمأنینه علمی است که از برهان تجربی

محض یا تجریدی صرف و یا تلفیقی از تجربی و تجریدی حاصل شده باشد ))

پس منظور از عقل نیروی ادراکی ناب است که از گزند وهم و خیال و قیاس و گمان

مصون است و پیش از هر چیز گزاره های اولیه و اولیات و ام القضایا یعنی اصل تناقض

را خوب می فهمد و ادراک  می کند.و در ظل آن گزاره های بدیهی را کاملا ادراک

می کند مانند اجتماع نقیضین محال است .(اجتماع دو چیز ضد محال است مثلا یک

درخت و شجر در عین اینکه  شجر باشد لاشجر است . دو خط موازی در عین اینکه

موازی باشند غیر موازی باشند و ...) ، ارتفاع نقیضین محال است و ....

آنگاه این عقل ، سایر مطالب نظری را با ارجاع به گزاره های بدیهی و بدیهیات ،

مُبَیّن می نماید. و با اصل قرار دادن گزاره های بدیهی استدلال و استنباط می کند.

و به نتایج زیادی می رسد.

پس محصولات چهار بُعد عقل یعنی عقل  تجربی ، نیمه تجریدی ، تجریدی و ناب ،

اگر به مقام یقین یا حداقل طمانینه برسند معقول محسوب میشوند .

یک نکته ظریف:

دقت کنید که یقین ، مقول به تشکیک است یعنی شدت و ضعف می پذیرد

مانند شهود که مراتب و درجات متفاوت دارد مثلا جزم و یقینی که در ریاضیات به

دست می آید در علوم تجربی حاصل نمی شود.(چون ریاضیات محصول عقل نیمه

تجریدی است اما علوم تجربی محصول عقل تجربی است و یقینش از سنخ تجربه و

مجربات است .)

و یقینی که در فلسفه حاصل میشود در ریاضیات یافت نمی شود .

و یقینی که در عرفان حاصل میشود در فلسفه یافت نمیشود.

اما سوال اینجاست که ایا این معقولات و یافته های عقلی ، مورد تایید دین و شرع

هستند یا نه ؟ یعنی شرعی اند دینی اند یا غیر دینی ؟

قبل از ورو به پاسخ این سوال خیلی خیلی ضروریه که فرق بین نقل و وحی رو

بدونیم.


تفاوت نقل با وحی :

از نکات پایه و کلیدی بحث حاضر لزوم تفکیک وحی از نقل است. الفاظ قرآن همانند

مطالب و محتوای آن وحی الهی است و بشر عادی لفظی را که تلاوت می‏کند عین

وحی است و هیچ افزایش یا کاهش در متن الفاظ وحی راه نیافته و نمی‏ یابد؛

امّا فهم مفسّر، فقیه، متکلم و فیلسوف از آیات قرآنی، قابل مقایسه با فهم پیامبر و

معصومان از آیات قرآنی نیست. سرّ اختلاف فهم مفسران و علما 

درباره مضامین قرآنی همین است که اینان در خدمت الفاظِ منقول هستند؛ نه مانند

معصومین در خدمت محتوایی که عین وحی است، زیرا در این صورت اختلافی بین

علما وجود نداشت. اما تفاوت فتواهایی که (ناشی از برداشت های مختلف از  یک آیه

هست ) صادر میشود نشان گر آن است که با اینکه لفظ ایات عین وحی است اما

مفسر و عالم راهی  معصومانه به محتوای باطنی قرآن که آن هم عین وحی است

ندارد و این بطون محتوایی فقط در اختیار معصومین است بنابراین عقل هر کسی از

ایات قرآن کریم بعضا استنباط متفاوتی می کند و این باعث اختلاف در فتوا و ..

می شود که البته امری طبیعی است.

به برداشت ذهن ما از متون و ظاهر الفظ قرآن کریم و همچنین روایات اسلامی

می گیم نقل. (برداشت ذهن ما از الفاظ وحی می شود نقل)

نکته:

ساحت وحی خیلی بالاتر از عقل و نقل است و شان عقل و نقل خیلی

پایین تر از وحی است.

آنچه بر این مبنا مترتب می‏ شه اینه که عقل همتای نقل است نه همتای وحی. 

یعنی عقل در مقابل دین و شریعت نیست بلکه عقل در مقابل نقل است.

و دین ، جامع عقل و نقل است.

بنابراین علوم نقلی نظیر تفسیر و فقه و احکام و ....در برابر علوم عقلی

نظیر فلسفه و عرفان نظری قرار می‏گیرند و اساساً سخن گفتن از نسبت وحی و

فلسفه یا وحی و عرفان نظری، به کلّی نارواست؛ زیرا هیچ دانشمند عادی

دسترسی به عین وحی ندارد و محتوا و مضمون وَحْیانی قرآن فقط در دسترس

معصومان است.

علم عقلی همانند علم نقلی صواب و خطابردار است .

فیلسوف و متکلم و عارف همتای فقیه و محدّثند  نه همسان نبی و وصی او.


شان عقل در قلمرو دین:

1-عقل و بُعد هستی شناختی دین :

دخالت عقل در بُعد هستی‌شناختی دین به این معناست که عقل بتواند چیزی

را به مجموعه دین اضافه کند و به بیان دیگر، دین‌ساز و در تکوین محتوای آن سهیم

باشد.

ببینید منبع هستی شناسی دین فقط و فقط اراده و علم خدای متعال است یعنی

دستورات خداست که دین ساز است و عقل در این مسیر سهمی ندارد.

همه اصول و فروع محتوایی دین از ناحیه خدای سبحان تعیین می‏شود و عقل

آدمی فاقد شأن حکم کردن و دستور دادن است و همانند نقل تنها گزارشگر و

ادراک کننده احکام و دستورهای الهی است.

عقل در عالم تشریع و احکام الهی و دینی از خود مطلبی برای ارائه ندارد،

بلکه فقط می‏تواند منبعی برای ادراک احکام الهی باشد. اینکه گفته می‏شود عقل

حکم می‏کند، یعنی حکم خدا را می‏فهمد. حاکم واقعی آن است که گذشته از علم

مطلق و آگاهی همه جانبه به ملاک‌های دنیا و آخرت، اگر به دستور او عمل نشود

عتاب و عقاب کند و این امر از عقل برنمی‏ آید.

تشخیص حسن و قبح توسط عقل و بیان آن در قالب باید و نباید، همانند اوامر

ارشادی طبیب است.  یعنی گویا پزشک به بیمار می‏گه اگه این کار را کردی

سالم می‏شوی و اگر آن را انجام ندادی بیماری تو شدت می‏ یابد.

طبیب که این قوانین رو وضع نکرده که مثلا ورزش باعث سلامتی بشه بلکه این قانون

تکوینی خداست و پزشک فقط اونو کشف می کنه و در قالب دستور ارشادی

(و نه ولایی) می گه تو باید ورزش بکنی یا تو نباید این کار رو بکنی.

2-عقل و بُعد معرفت شناسی دین :

ابزار معرفت شناسی دین دو تاهستند یکی عقل و دیگری نقل.

گفتیم که منظور از نقل ، استنباط عقل از ظواهر وحی است استنباط عقل از ظاهر

ایات قرآن کریم و احادیث معصومان است)

پس نقش عقل در این قسمت است.

ایت الله جوادی املی می فرمایند که بعضی ها در مورد عقل دچار اشتباه میشوند

و مسیر افراطی را در پیش می گیرند انها عقل را قانون گزار می پندارند و خود را

بی نیاز از نقل و کتاب و سنت می پندارند در حالی که عقل از منظر فلسفه الهی

در بعد هستی شناسی دین نقشی ندارد و نمی تواند قانون گزار باشد زیرا عقل

خالق ادمی نیست گذشته و اینده او را نمی داند عقل فقط ابزاری است که اگر

اطلاعات درست در اختیار او قرار بگیرد استنباط کرده و به نتایج درستی می رسد

تنها قانون گزار هستی علم و اراده خدای متعال است چرا که او عالم را خلق کرده

است همه ویژگی های ان را می داند گذشته و اینده را می داند و مسیر رشد

وانحطاط مخلوقات را می داند و در قالب وحی ، دین را میسازد و به بشر می فرستد.

پس عقل قانون گزار نیست و نمی تواند باشد بلکه عقل قانون شناس است عقل

صراط نیست بلکه سراج است

عقل راه نیست بلکه نور افکنی است که راه را می یابد و نشانمان می دهد.

نقل هم همینطور است. عقل و نقل با هم  دو منبع معرفت شناسی دینند. 

نه عقل بر نقل برتری دارد و نقل بر عقل.

علامه جوادی املی می فرمایند که در کنار نگاه افراطی به عقل که ان را قانون گزار

می داند و جامعه را بی نیاز از پیامبر و امام و نقل می داند. یک نگاه تفریطی هم به

عقل وجود دارد که عقل را فقط کلید ورود به دین و شریعت می داند و معتقد است

که عقل پس از انکه توحید و وحی و نبوت را اثبات کرد و به دین رسید درب دین را

می گشاید و مانند کلید و مفتاح دیگر نیازی به او نیست و پس از ان ،نقل پاسخ گوی

همه نیاز ها خواهد بود و ما را نقل کفایت می کند و نیازی به عقل نیست.

(اینها همان مخالفین فلسفه و برهانند که فلاسفه را کافر می دانند !)

یکی از آثار شوم و تلخ نگاه تفریطی به عقل تفسیر متحجرانه از دین و تبیین راکدانه

و جامدانه، نه پویا و پایا از آن است. نظر معتدلانه در این مبحث آن است که عقل

افزون بر کلید و مفتاح دین بودن، نسبت به اصل گنجینه دین، مصباح و چراغ  آن نیز

هست و منبع معرفتی بشر نسبت به مضامین و محتوای گنجینه دین است.

یعنی عقل قانون شناس دین است عقل چراغ و نور افکنی است که مسیر دین و

وحی  را به کمک نقل پیدا می کند.

بنابراین اگر اراده و علم الهی مبدأ هستی‌شناختی دین است، به کمک عقل و

نقل می‏فهمیم که خدا چه چیزی را اراده کرده و چه اموری را در مجموعه دین

قرار داده است. عقل در سطوح مختلف خویش از عقل تجربی گرفته تا عقل نیمه

تجریدی و تجریدی محض، در صورتی که معرفتی یقینی یا طمأنینه‏ بخش به ارمغان

آورد، می‏تواند کاشف از احکام دینی باشد و بُعد شناختی قوانین دین را در کنار نقل

تأمین کند.

حضرت امام کاظم علیه اسلام در حدیثی معروف می فرماید که خداوند برای انسان

دو حجت قرار داده حجت درونی و حجت بیرونی. ایشان عقل را به عنوان حجت درونی

و نقل را به عنوان حجت بیرونی مطرح می کند.

در روایتی داریم که شخصی از امام رضا (ع) پرسید که که امروز مدعیان زیادند و

دعواها فراوان ، ، حجت خدا بر مردم چیست؟ حضرت فرمود : ((العقل))

(بحار الانوار ج 1 ص 105)

محدودیت های ادراکی عقل :

عقل در مسیر ادراکی خود محدودیت هایی هم دارد :

1-عقل میداند که او را توان  ورود به عرصه شناخت ذات اقدس اله نیست چرا که

محدود را یارای احاطه نامحدود  نیست . بنابراین عقل فقط به شناخت افعال الهی و

دستورات او و فیوضات و تجلیات صفات فعل او می پردازد و شناخت ذات و صفات ذات

را منطقه ممنوعه خود می داند.


2-یکی دیگر از محدودیت‌های ادراکی عقل، به مقوله جزئیات دینی مربوط می‏شود.

عقل خود می‏داند که در جزئیات مجاز به دخالت نیست و تنها در زمینه‏ هایی کلّی در

حریم دین‏ شناسی راه دارد و مانند چراغی می‏تواند مناطق کلی را روشنگری کند.

عقل چه می‏داند که فلان نماز باید چند رکعت باشد. عقل فقط می تواند بفهمد که

معادی هست و باید باشد بهشت و جهنمی هست اما چه می داند صراط و برزخ و

جزئیات مربوط به معاد را. صدها موارد از این قبیل در اصول و فروع دین هست که

عقلِ مُوَحِّد سمعاً و طاعتاً آن را می‏ پذیرد و نسبت به ساحت  قدس ربوبی،

فقط عبد محض است و می ‏فهمد که بدون کمک  نقل راه به جایی نمی‏برد.

این محدودیت ادراک، نکته ‏ای نیست که کسی بر عقل تحمیل کند، بلکه خود عقل

نظری به جهل و قصور خویش در بسیاری از موارد معترف است، از این رو بهترین دلیل

و بیشترین دلیل نیاز به وحی و نبوّت و دین الهی از ناحیه عقل نظری اقامه می‏شود.

خوب بعد از اینهمه توضیح و استدلال رسیدیم به پاسخ این سوال که ایا ما علوم

غیر دینی هم داریم یا نه؟

ببینید ما در جهان با دو چیز سر و کار داریم یکیش قول خدا و دیگری فعل خدا.

الهیات که به عنوان علوم دینی شناخته می شود کارش شناخت قول خداست

وظیفه اش مطالعه و شناخت کلام الهی است . شناخت قوانین تشریعی

اوست. بنابراین از این نظر که الهیات و معارف اسلامی کارشان شناخت کتاب تدوینی

و قول خداست میشوند علوم دینی.

سایر علوم که محصول سایر ساحات عقل است و یافته هایشان همگی معقول

است  کارشان مطالعه و شناخت پیرامون افعال خداست . کارشان شناخت قوانین

تکوینی خداست. پس از این نظر که وظیفه  این علوم شناختن فعل خداست علوم

دینی اند. و ما اساسا در جهان هستی علم غیر دینی و علم غیر الهی نداریم.

از طرفی گفتیم که عقل و نقل دو منبع معرفت شناسی دینند و محصولات هر چهار

ساحت عقل و محصولات نقل ، همگی دینی اند و هر انچه که می یابند

یا قانون تشریعی خداست و یا قانون تکوینی و جبری اوست.

پس محصولات عقل و نقل ممضای شرعند و همگی جزو احکام دین اسلام محسوب

می شوند.

حکیم عالیقدر ما آیت الله جوادی آملی در مورد اسلامی کردن دانشگاه ها فرمودند که:

((دانشگاه تنها با  تفکیک جنسیت و احداث نماز خانه و ... اسلامی نمی‌شود،

اولین و آخرین حرف را در دانشگاه‌ها، علم و دانش می‌زند و تا زمانی که دانش در

دانشگاه‌ها اسلامی نشود و آنهایی که گمان می‌کنند علم ربطی به اسلام ندارد،

بیدار نشوند، نمی‌توان آن را اسلامی خواند.

ایشان با تأکید بر اینکه همه علوم از خداوند است، اظهار داشت:‌ با توجه به اینکه

همه مخلوقات،‌ ازآن خداوند است، بنابراین، ‌همانطور که استاد حوزه در تفسیر قرآن

می‌گوید:

«خدا این گونه می‌فرماید»،

استاد دانشگاه نیز در تبیین علوم مختلف می‌گوید:

«خدا این چنین خلق کرده است».

در این شرایط‌ هر دو علم، دینی است.آیت‌الله جوادی آملی، با بیان اینکه با قطعه

قطعه کردن علم و ارائه آن در دانشگاه، چیزی از الهی و دینی بودن علم نمی‌ماند،

اظهار کرد:‌ اگر از قرآن نیز «قال‌الله» و «انزلنا» را بردارند، کتابی عربی می‌شود.

بنابراین، باید تکه تکه‌های علم را به هم وصل کرد و علوم اسلامی را در دانشگاه‌ها

ترویج سازیم تا دانشگاه ها اسلامی شود.

ایت الله جوادی املی فرمموده اند که:

 همانطور که دروغ بستن بر ساحت نقل در هنگام روزه باعث ابطال روزه می شود.

یعنی اگر هنگام روزه حدیث یا آیه ای را عمدا اشتباه بخوانیم روزه ما باطل است

اگر کسی هنگام روزه عالما و عامدا بر ساحت عقل هم دروغ ببندد روزه اش باطل

است یعنی مثلا بداند که فرمول شیمیایی آب H2O است اما عامدا و عالما بگوید

فرمول آب H5O است باز روزه اش اشکال خواهد داشت.

خوب فقط موند دوتا مبحث  شرافت علوم و مقایسه انها و دقت علوم که ان شاء الله

در پست بعدی می گم .

ادامه دارد....


برچسب‌ها: علم, علم و فلسفه, علم دینی, علم غیر دینی
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۲/۱۱/۲۷;ساعت 13:12;  توسط شاهین خبازی;  | 

سلام بر عاشقان حکمت و معرفت

میلاد با سعادت پیامبر رحمت ، تنها دلیل خلقت کائنات حضرت محمد مصطفی و

حضرت امام صادق (صلوات الله علیهما ) رو بر تمامی موحدین عالم و شیعیان عزیز

تبریک و تهنیت عرض می نمایم.

می خوام یکم در مورد مفهوم درد در عرفان اسلامی صحبت کنیم .

همانطوری که قبلا گفتم عرفان در لغت به معنای شناخت عمیق و دقیق و در

اصطلاح، معرفت شهودی و حضوری نسبت به حقیقت هستی است که محصول

مجاهدت ها و ریاضت ها در سلوکه و از آن به علم حقیقت، علم مکاشفه و

مشاهده تعبیر می شه.


لطفا برید به ادامه مطلب....

برچسب‌ها: درد, درد عرفانی, درد عشق, عشق
ادامه مطلب...
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۲/۱۰/۲۵;ساعت 0:30;  توسط شاهین خبازی;  | 


جملاتی کوتاه از پیر عشق علامه حسن زاده آملی :

" الهی! آن که را که عشق نیست، ارزش چیست؟

فلسفه حرف می آورد و عرفان سکوت.

آن عقل را بال و پر می دهد و این عقل را بال و پر می کند.

آن نور است و این نار.

از آن دلشاد شوی و از این دلدار.

از آن خداجو شوی و از این خداخو.

آن به خدا کشاند و این به خدا رساند.

آن راه است و این مقصد.

آن شجر است و این ثمر .

آن فخر است و این فقر .…

آن کجا و این کجا."

هزار و یک نکته؛ص
128


برچسب‌ها: علامه حسن زاده آملی, عرفان, فلسفه, عرفان و فلسفه
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۰۹/۱۹;ساعت 22:15;  توسط شاهین خبازی;  | 

چشم ما تا که به زخم بدنت گریان است

اشک ما گوهر رخشان یم عرفان است

به همان آیه که خواندی به سر نیزه قسم

خون پاک تو، حیات دگر قرآن است

دین ز خون بدنت جامۀ گلگون پوشید

گرچه در دامن صحرا بدنت عریان است

حوض کوثر شود از اشک محبان تو پر

ساقی اش دست خدای اَحد منّان است

هرکه را نیست به دل داغ تو، داغش به جگر

هر کجا نیست عزاخانۀ تو زندان است

کفن عاشق تو، پیرهن سینه زنی است

خاک زنجیرزنت، درد مرا درمان است

آب تا روز قیامت جگرش می سوزد

که تو خود خضر حیاتی و لبت عطشان است

اولین روضۀ جانسوز تو را خوانده خدا

اولین گریه کن تو پدر انسان است

حَیَوان بهر تو گریند، خدا می داند

منکر گریه به تو پست تر از حیوان است

چه به دوزخ ببرندش، چه به گلزار بهشت

چشم "میثم" به جراحات تنت گریان است

سلام بر رهپویان حکمت و عاشقان معرفت

امیدوارم که حالتون همیشه خوب باشه و در سایه الطاف حضرت حق به ساختن

ابدیت بی پایانتون به بهترین وجه ممکن مشغول باشید.

متاسفانه خیلی وقته که بدلیل ضیق وقت و مشکلات تحصیلی نتونسته ام به فضای

مجازی بیام و در این مدت هم بسیاری از مخاطبین این وبلاگ نا امید شده اند.

البته بعضی دوستان که پیام خصوصی می ذارن و ابراز لطف می کنند  ما رو

شرمنده خودشون می کنند .

در مورد رجعت به سوی دوست حرف می زدیم و 2 تا پست گذاشته بودیم اما

چون نزدیک ایام سوگواری حضرت ابا عبدلله الحسین (ع) هستیم اجازه بدین 

مطالبی راجع به این موضوع براتون بگم و بعد از این ایام برمی گردیم و اون مبحث رو

ادامه می دیم ان شاء الله.

در مورد امام حسین سال پیش یک مطلبی نوشتیم با موضوع :

((عقل و عشق در کربلای امام حسین)) که در آرشیو وبلاگ موجوده و شامل 2 تا پست

با رویکرد عرفانی در مورد حضرته که توصیه می کنم حتما حتما اون

دو تا پست رو بخونید چون مطالب نابی از اساتید عرفان و حکمت براتون نقل کردم .

شاید جایی اون مطالب رو پیدا نکنید. بریم سراغ مطلبمون:

لطفا برید ادامه مطلب...


برچسب‌ها: امام حسین, کربلا, عاشورا, تاسوعا
ادامه مطلب...
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۲/۰۸/۱۰;ساعت 12:13;  توسط شاهین خبازی;  | 

سلام بر رهپویان معرفت

مبحثمون راجع به سلوک بود و عرفان عملی.

در کلاس عرفانی استاد محمود حقیقی نشسته بودیم .قبل از شروع بحث می خوام

بگم که همونطوری که مستحضرید جهان کفر و ظلم و نفاق، محور مقاومت اسلامی

رو هدف قرار داده و با توجه به اینکه پی برده که در آینده ای نزدیک به دست همین

محور مقاومت نابود خواهد شد داره تمام سعیشو می کنه که از این اقیانوس قدرت

و مقاومت ، نجات پیدا کنه و غرق نشه.

دوستان ، شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت ، مانند پیشوایانشون مظلومان عالم

بوده اند و هستند.

لطفا برید ادامه مطلب....


برچسب‌ها: عرفان عملی, عرفان, عرفان اسلامی, عرفان شیعی
ادامه مطلب...
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۲/۰۶/۰۸;ساعت 12:21;  توسط شاهین خبازی;  | 

سلام بر اهل معرفت و حكمت

حالتون كه خوبه؟ از تاخير هاي مكرر هم كه ديگه عذر خواهي هم فايده نداره

راستش خواستم امروز يه پست بذارم اما هر چقدر فكر مي كردم موضوع خاصي

به ذهنم نمي رسيد كه در موردش بحث كنيم خوشحال ميشم دوستان موضوعاتي

رو به ما  پيشنهاد كنند تا در مورد اون ها با رويكر فلسفي و عرفاني بحث كنيم .

البته قبلا قول داده بودم راجع به اثبات توحيد (برهان وجوب و امكان) بحث کنیم که

پيش نيازش هم مبحث وحدت وجود بود كه مفصلا بحث كرديم و تو آرشيومون موجوده.

اما چون اون بحث فلسفيه و نياز داره عقلو خيلي دقيق و ظريف به چالش بكشه

متاسفانه من هم خيلي وقت نمي كنم فعلا بي خيالش ميشيم تا ان شاء الله اينده

حتما بهش خواهيم پرداخت.

اما الان مي خوام  يه مطلب عرفاني از حوزه عرفان اسلامي براتون بگم

البته چندين پست خواهد بود . اين مطالب رو از محضر استاد عرفان و سلوك و اخلاق

استاد کریم محمود حقيقي براتون نقل مي كنم قبلا مختصري در مورد ايشون باهاتون

حرف زدم ايشون يه عارف وارسته اند كه از شاگردان حضرت آيت الله نجابت هستند

خواهشا اين پست رو پيگير باشيد و هر هفته كه سعي ميكنم يه پست بذارم

به دقت بخونيدشون قول ميدم اگه با عمق ايمان و از ته دل بخونيدشون يه تحولات

اساسي در انديشه و انگيزتون و نگاهتون به زندگي پيش مياد و لذت بندگي

خدا رو ميچشيد .

لطفا برید ادامه مطلب....


برچسب‌ها: سلوک الی الله, عرفان, سالک, عرفان اسلامی
ادامه مطلب...
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۶/۰۶;ساعت 11:33;  توسط شاهین خبازی;  | 

سلام بر روزه داران عزيز خدا

ايام شهادت حضرت امير (ع) رو تسليت مي گم راجع به شب هاي قدر هيچي

نمي گم چون تو آرشيو وبلاگ قبلا پستي جامع در مورد اسرار عرفاني شب و شب

هاي قدر براتون گفتم مي تونيد به اونجا مراجعه كنيد همچنين راجع به اسرار

عرفاني روزه هم lمطالبي گفتم براتون.

موضوعمون راجع به عرفان عملي بود. توصيه كردم كتاب عمل عرفاني علامه

جوادي آملي رو حتما بخونيد و همچنين بريد به سايت پير عارف استاد محمود

حقيقي و كتاب تخلي رو دانلود كنيد و بخونيد.

امروز مي خوام براتون راجع به چله هاي عرفاني بگم براتون.چله همون چهل روز يا

اربعينه.

لطفا برید ادامه مطلب....


برچسب‌ها: عرفان عملي, سير و سلوك, _ عرفان, فلسفه و حكمت
ادامه مطلب...
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۲/۰۵/۰۶;ساعت 13:55;  توسط شاهین خبازی;  | 

  دوستان خوبم سلام

حالتون که خوبه؟ خدا رو شکریادمه اون قدیما هر پنج شنبه یه پست می ذاشتیم

با کلی انرژی و ...اما الان اونقدر سرم شلوغه که متاسفانه ارتباطم با دنیای

مجازی خیلی محدود شده و سعی می کنم هر ماه یه پست بذارم.خوب ماه

شعبانه ، ماه امادگی برای ورود به یک میهمانی بزرگ و عظیم.سعی خواهم کرد

در ماه مبارک رمضان زود به زود پست بذارم و یه کم در مورد سلوک الی الله و

عرفان عملی باهاتون حرف بزنم و از ادب عمل عرفانی در ضیافت الهی سخن بگم.

لطفا برید ادامه مطلب....
برچسب‌ها: رمضان, توبه, روزه, ضیافت
ادامه مطلب...
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۲/۰۴/۱۵;ساعت 15:40;  توسط شاهین خبازی;  | 

سلام بر عاشقان و رهجویان حکمت و معرفت

فرارسیدن ماه مبارک رجب ، ماه تهذیب نفس و تسلیم محض  بودن

در برابر حضرت حق تعالی ، ماه اطاعت و بندگی و ماه امادگی برای ضیافت الله

رو خدمت همتون تبریک عرض می کنم.

از بابت تاخیر یکماهم شرمندم این روزا اونقدر سرم شلوغه که حتی وقت نمی کنم

به دنیای مجازی بیام و کامنتارو چک کنم !

لطفا برید ادامه مطلب...

برچسب‌ها: معرفت النفس, مفاهیم کلی و جزئی, صورت و معنی, علم النفس
ادامه مطلب...
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۲/۰۲/۲۷;ساعت 17:56;  توسط شاهین خبازی;  | 

السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة یا بنت رسول الله یا فاطمة الزهرا

سلام بر شما خوبان عالم. ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

رو خدمت مولای عزیزمون و شما عاشقان حکمت و معرفت تسلیت عرض می نماییم.

شاید برای خیلی از ما این سوال پیش اومده که هدف خدای متعال از خلقت

موجودات و بویژه انسان چه بوده است؟

لطفا برید ادامه مطلب....

برچسب‌ها: هدف از خلقت, هدف خدا از خلقت انسان, چرا خدا خلق کرده, هدف آفرینش
ادامه مطلب...
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۰;ساعت 16:18;  توسط شاهین خبازی;  | 

خدمت همه بزرگواران سلام عرض می کنم

طبق قرارمون هر پنج شنبه یه پست می نویسیم. البته متاسفانه وقت نمی کنم

که به دوستان به روز شدن وبلاگ رو خبر دهم پس کسانی که مشتاق علم و تعقل

و تفکر و سلوک الی الحق هستند ان شاء الله از طریقی به ما می پیوندند.

دوستانی که از ما می خواند تا براشون ایمیل بزنیم فعلا به دلیل محدودیتی که

برای استفاده از جیمیل به وجود اومده از این کار معذوریم و شرمندشون هم

هستیم. تا ببینیم چی می شه.این پست اخرین پست ما از مباحث مربوط به

وحدت وجوده . امیدوارم که تونسته باشیم یه درک کلی از این قضیه فلسفی

عرفانی خدمت شما ارایه بدیم. هفته آینده یه پستی خواهیم نوشت راجع به

جایگاه زن در اسلام با رویکرد فلسفی. و از هفته آتی تر هم وارد مباحث فلسفی

توحید و اثبات واجب الوجود خواهیم شد.

لطفا برید ادامه مطلب....



برچسب‌ها: فلسفه, فلسفه اسلامی, وجود و ماهیت, وحدت وجود
ادامه مطلب...
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۱۲;ساعت 23:32;  توسط شاهین خبازی;  |